داستان عاشقی من .................؟!(قسمت دوم)
اولا باید بگم که خیلی خوشحالم که بیوگرافی هنری من مورد توجه دوستان قرار گرفت و از این بابت از همه شما تشکر می کنم
بعد از اون تابستان یک سالی در اصفهان بودیم و بعد به خاطر مشکلی از اصفهان نقل مکان کردیم به تهران و در منطقه ۶تهران زندگی از نوع برای من و خانواده شروع شد در تابستان همان سال به خاطر حضور برادر در فرهنگسرای بهمن من هم به سمت فرهنگسرای بهمن کشیده شدم و دوباره کارم رو زیر نظر برادرم و استادهایی که اونجا بودن شروع کردم استادانی چون صفدری تهرانی و برادرشون و مهرداد حیدری چند سالی گذشت تا سال ۱۳۷۶یا ۱۳۷۷که یک روز توی فرهنگسرا یکی از استادانم شخصی به اسم عباس رو به من معرفی کرد با عباس قرار شد تئاتری خیابانی رو اجرا کنیم برای کمک به جشن نیکو کاری آخر سال عباس یا بهتر بگم عباس غزالی و من بازیگران تئاتر بودیم و آغاز رفاقت من و عباس اون تئاتر شد و اجرا رفت تئاتر های من ادامه داشت تا اینکه سال ۱۳۸۵به کنکور رسیدم و به توصیه خانواده تئاتر رو کنار گذاشتم ۲سال دور از تئاتر بودم تا اینکه کنکور قبول شدم برای ادامه تحصیل به شهرکرد رفتم و دوباره از همونجا تئاترشروع کردم و گاهی هم به فرهنگسرای بهمن می رفتم تااينكه عباس محسن افشانی رو به هم معرفی کرد واین مدت كه من شهركرد تئاتر اجرا مي كردم عباس تست اجرا داده بود و محسن هم شبکه ۲اجرا می کرد دیگه تصمیم گرفتم که تئاتر رو جدی ادامه بدم به خاطر همین بعد از مشكلاتي كه در فرهنگسراي بهمن برام ايجاد شد رفتم به فرهنگسرای خاوران و از اونجاتئاتر رو شروع کردم زیر نظر استاد جواد انصافی کار کردم و دوستان خوبی هم پیدا کردم که از این بابت خیلی خوشحالم
و این شد خلاصه بیوگرافی ۱۷سال تئاتر من
بازم نظر یادتون نره...........................؟!