سفیر اندیشه کارگردان هستم

سفیر اندیشه کارگردان هستم

گفت و گو با پرویز پرستویی

پرویز پرستویی

بانی فیلم – گروه سینمای ایران- احمدرضا دانش: روزی روزگاری بازیگر تئاتر و سینما ارج و قربی داشت.. هنری داشت و جایگاه بلندی در میان مردم.. بلند و دست نیافتنی و این دست نیافتنی بودن برای خود بازیگر هم لمس شده بود. یعنی آنقدر تلاش و سختی و بی پولی پشت بازیگر شدنش نهفته بود که  قدر جایگاهش را می دانست و حتا با تشویقها و هورا کشیدن های مدام مردم به خود غره نمی شد و تلنگش در نمی رفت و تازه متواضع تر هم می شد.
اما آن روزگار حالا از بین رفته است و بازیگری عنصری دست یافتنی و پیش پا افتاده است. جایگاهی هم ندارد. چون می توان با اندک سرمایه زیبایی یا مالی و ارتباطی به آن دست یافت و مسیرش را پیمود. ژست گرفت و مشهوریت خود را محبوبیت جازد و پول بیشتر درآورد. در این روزگار بی مانند سختی و زحمت و حتا هنر معنایی آنچنان که بود ندارد. اگر به گربه ای هم ده نقش پشت سر هم در فیلم ها بدهی در فیلم یازدهم همانند برخی بازیگران قصه ما می تواند خودی نشان دهد و پزی در کند.
ولی امید اهل هنر و سینما در این روزگار آشفته به چیست؟ به بازیگرانی که از دوران قبل آمده اند همان دوران تلاش و تواضع، دوران صحنه و بی پولی و عشق و بازیگری..کسانی که بی موالاتی دوران جدید هم نتوانسته مرامشان را لکه دار کند و مسیرشان را منحرف.. و یکی از این سرمایه های کشور پرویز پرستویی است.. کسی که می ارزد اگر برای همصحبتی رسانه ای با او ماه ها منتظر بمانی و خسته و پشیمان نشوی.. کسی که متانت و بزرگواری از صدای پشت تلفنش هم لمس می شود.

پرستویی هم مانند بسیاری از هم نسلانش مسیر طولانی و دشواری را برای رسیدن به این جایگاه هنری طی کرده و از تئاتر و تلویزیون عبور نموده و بازی در سریال های امام علی (ع) و آپارتمان را با موفقیت پشت سر گذاشت و خود را به عنوان یک بازیگر جدی و مدعی مطرح کرد. و با بازی در آژانس شیشه ای نقطه عطف بزرگی در کارنامه اش رقم خورد تا اورا به ستاره بلا منازع فیلم های حاتمی کیا تبدیل کند. شخصیتی که پرستویی در آن فیلم موفق به خلقش شد پایه ای را بنا کرد که در کنار یک غول بازیگری دیگر یعنی رضا کیانیان بتواند مبنای خلق داستان های دیگری با همان قدرت و جذابیت در سال های بعد باشد. فیلم هایی که قطعا می توان گفت سینمای دفاع مقدس ایران به قبل و بعد از آن تقسیم می شود.و دیگر اینکه خالق حاج کاظم در یکی از فیلم های مجید مجیدی نقشی را در سینمای ایران بازی کرد که همچنان خود یکه تاز هنرمندی در آن است و آن نقش یک مرد نابینایی بود که پس از یک عمر بینا می شود و ماند و ماندگار شد آن نقش در سینمای پر راز و رمز ایران…

ادامه نوشته

بهاریه ای نه چندان بهاری، تلخ و پاییزی

بهاریه ای نه چندان بهاری، تلخ و پاییزی

نيما شاهرخ شاهي

نیما شاهرخ شاهی

نیما شاهرخ شاهی بازیگری که با بازی در فیلم سینمایی«پارک وی» توانست به چهره شناخته شده ای در سینمای ایران تبدیل شود، در سال ۹۴ بسیار پرکار بوده است. وی در خصوص نگاهش به سال جدید و فعالیت های تازه اش به بانی فیلم گفت:‌ «من فکر می کنم ما مشکلات زیادی داریم. مثلاً با حذف تله‌فیلم که بخش زیادی از تولیدات نمایشی به آن اختصاص داشت، ما با مشکلات زیادی رو به رو شده ایم و عده زیادی بیکار شده اند. در سینما هم اوضاع به همین شکل است و مشخص نیست که چه کسی باید مدیریت این شرایط را برعهده بگیرد. من در سال۹۴ در ۱۳ اثر حضور داشتم و اگر درباره بیکاری هنرمندان حرف می زنم، منظورم کسانی هستند که در طول سال هیچ کاری نداشته اند.
از نظر من بهتر است در سال جدید به جای کم کردن از کمیت کارها به کیفیت آنها توجه کنیم. متأسفانه هر سال بیکاری ها و پول ندادن ها بیشتر می‌شود. به تازگی مد شده است که قسط آخر کار پای خودمان باشد! یعنی قسط آخر کار را آنقدر پرداخت نمی کنند تا بعد از چند وقت مثلا با۱۰ میلیون مجبور به رضایت می شویم. کار ما فرهنگ و فرهنگ سازی است و دنیای هنر شایسته چنین رفتارهای چرکی نیست.
واقعیت تلخی است و شاید جالب به نظر نرسد که کسی در بهار و عید نوروز و… از این حرف ها بزند، ولی حقیقتاً من شاهد بیکاری و زندگی سخت هنرمندان زیادی هستم که سالها برای فرهنگ و هنر این مملکت در هر شرایطی تلاش کرده اند. دردناک تر این است که معضلات سال به سال بیشتر می‌شود و کسی به فکر یک راه چاره اساسی نیست».
بازیگر فیلم سینمایی «دموکراسی تو روز روشن» ضمن تأکید به لزوم وجود امید در دل همه انسان ها برای ادامه حیات، افزود: «همه می دانیم که آدمیزاد با امید زنده است و ما امیدوار هستیم، اما امیدواری گره از مشکلات باز نمی کند و زمان آن رسیده است که برخی مسائل به شکل جدی حل شود. هنرمند باید تأمین مالی داشته باشد، باید آینده شغلی خود را تضمین شده بداند. دوستان تهیه کننده که نمی دانم شب چطور آسوده می خوابید، دستمزد عوامل را پرداخت کنید. بهاریه من همین است هرچند اگر تلخ و پاییزی به نظر می رسد. همیشه همه چیز مثل بهار گل و بلبل نیست و امیدوار هستم با آغاز بهار، زمستان مشکلات عرصه های مختلف به خصوص فرهنگ و هنر به پایان برسد».

کیارستمی از بیمارستان مرخص شد

کیارستمی از بیمارستان مرخص شد

عباس کیارستمی

فریدون جیرانی اعلام کرد برخی خبرها به نقل از وی که درباره نوع بیماری عباس کیارستمی اطلاع‌رسانی شده، مورد تایید وی نیست.

فریدون جیرانی کارگردان سینما با تاکید بر اینکه گفتگویی که یکی از رسانه‌ها امروز با وی منتشر کرده و به نقل از وی درباره آخرین وضعیت بیماری عباس کیارستمی اطلاع‌رسانی کرده مورد تاییدش نیست به مهر گفت: شنیده‌های من حاکی از آن است که حال آقای کیارستمی خوب است و از بیمارستان مرخص شده‌اند.

وی افزود: قطعا دقیق‌ترین اطلاعات از وضعیت عباس کیارستمی را می‌توان از خانواده وی پرسید و بنده هم مطلبی که به نقل از من در یکی از سایت‌ها منتشر شده تایید نمی‌کنم و درباره بیماری آقای کیارستمی هم منابع موثق باید نظر بدهند نه من.

آغاز ثبت نام علاقمندان جشنواره جهانی فیلم فجر

 
آغاز ثبت نام علاقمندان جشنواره جهانی فیلم فجر

آغاز ثبت نام علاقمندان جشنواره جهانی فیلم فجر


تاریخ : ۱۳۹۴/۱۲/۲۲     منبع : وب سایت تخصصی سینمایی سینمانگار
فرم ثبت نام برای علاقمندان استفاده از برنامه‌های سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر روی سایت جشنواره قرار گرفت.


به گزارش سینمانگار، فرم ثبت نام برای علاقمندان استفاده از برنامه‌های سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر روی سایت جشنواره قرار گرفت.

سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر امکان استفاده از برنامه‌های خود برای علاقمندان را به شکل محدود فراهم کرده است. علاقمندان به حضور در برنامه‌های سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر با مراجعه به سایت جشنواره، فرمی را تکمیل می‌کنند و پس از بررسی، با آنها تماس گرفته می‌شود.

سایت جشنواره به نشانی www.fajriff.com در دسترس مخاطبان است.

سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر اول تا ششم اردیبهشت ماه 95 با دبیری رضا میرکریمی در پردیس سینمایی چارسو برگزار می‌شود.

متن کامل یادداشت منتقد مطرح آمریکایی بر فیلم «لانتوری» / لانتوری: یک شوک اخلاقی شگفت‌انگیز از ایران

متن کامل یادداشت منتقد مطرح آمریکایی بر فیلم «لانتوری» / لانتوری: یک شوک اخلاقی شگفت‌انگیز از ایران

متن کامل یادداشت منتقد مطرح آمریکایی بر فیلم «لانتوری» / لانتوری: یک شوک اخلاقی شگفت‌انگیز از ایران


تاریخ : ۱۳۹۴/۱۲/۰۱     منبع : وب سایت تخصصی سینمایی سینمانگار

دبورا یانگ (منتقد سر‌شناس آمریکایی) در تازه‌ترین نوشته خود در نشریه هالیود ریپورترز به تحلیل فیلم سینمایی «لانتوری» تازه‌ترین اثر رضا درمیشیان پرداخت.

دبورا یانگ (منتقد سر‌شناس آمریکایی) در تازه‌ترین نوشته خود در نشریه هالیود ریپورترز به تحلیل فیلم سینمایی «لانتوری» تازه‌ترین اثر رضا درمیشیان پرداخت.

متن کامل دبورایانگ که با تیتر "یک شوک اخلاقی شگفت‌انگیز از ایران" به چاپ رسیده اما به گفته درمیشیان برخی رسانه‌ها ترجمه غلط و مغشوشی از این نقد ارایه کرده‌اند؛ به شرح زیر است:

یکی از اصیل‌ترین و صریح‌ترین صداهای سینمای نسل جوان ایران، رضا درمیشیان - نویسنده و کارگردان- است که با فیلم «لانتوری» به حد اعلای خود می‌رسد؛ فیلمی با داستانی اخلاقی که چنان شوکآور است که تقریباً تماشایش ناممکن جلوه می‌کند.

داستان فیلم روایتی است از حضور روانپریشانه یک گروه تبهکاری که به یک فعال اجتماعی خوشسیما ابراز علاقه می‌کند و خود را با این وهم فریب می‌دهد که آن دختر نیز علاقه متقابلی به او دارد و نهایتاً هر دو سوی این ماجرا را به بد‌ترین شیوه ممکن به فرجام می‌رساند.

بعد از گذشت یک ساعت پرتنش و عصبی با مونتاژی سرشار از بازیگوشی، فیلم سویه تاریکش را با یک حمله اسیدپاشی رو می‌کند که جلوههای بصری آن اصلاً برای آدمهای نازک دل قابل تحمل نیست. این تنبیه بصری و عاطفی در سکانسهای خشن پایانی فیلم نیز ادامه می‌یابد و به یک محاکمه قضایی منجر می‌شود که اکثر تماشاگران فیلم را بیشتر در صندلیشان فرو می‌برد تا از خودشان بپرسند که حد مطلوب نمایش خشونت روی پرده کجاست؟

درحالیکه استعداد و شهامت درمیشیان غیرقابلتردید است، اما شاید او از خط مرزی آستانه تحملی که تماشاگر بهطور معقول می‌تواند از آن برخوردار باشد، عبور کرده است. البته او تنها کسی نیست که خشونت را به شکلی افراطی به نمایش می‌گذارد -برای نمونه می‌توان از تارانتینو هم نام برد- اما ضیافت هول و هراس فیلم «لانتوری» چنان واقعگرایانه است که نمی‌توان آن را تنها با صفت "کارتونی" توصیف کرد. این نوعی سینمای عمیقاً حزنآلود است که بهسختی می‌تواند خارج از فضای فستیوال‌ها، بختی برای نمایش داشته باشد.

مشکل دیگر این فیلمنامه عمدتا درخشان این است که می‌خواهد به همهجا سر بکشد و تقلا می‌کند تا کارهای بسیاری را در آن واحد انجام دهد و همین باعث می‌شود تمرکزش روی فرجام و نتیجه را از دست بدهد. حقوق زنان، تعصب مذهبی و ناکارآمدی قانون، طبقات فرودست و مرفه، جنایت و مکافات و عشق و خیانت همهوهمه در فیلم گنجانده شدهاند و سخت است که موضوع اصلی فیلم را از میان آن‌ها پیدا کرد.

فیلم از نقطهای آغاز می‌شود که درمیشیان فیلم قبلی خود «عصبانی نیستم» را -که نقدی ویرانگر بود، بر جامعه معاصر ایران - خاتمه بخشیده بود.‌‌ همان دو بازیگر -نوید محمدزاده و باران کوثری- در قالب اعضای گروه تبهکاری لانتوری در تهران، گرمِ وحشت آفرینی هستند. آن‌ها کارشان را با کیف قاپی و زورگیری از بچه پولدارهای سوار بر ماشین های لوکس آغاز می‌کنند و بعد رو می‌آورند به گرفتن حق السکوت، سرقت خودرو، آدم ربایی و توزیع مواد مخدر. آن‌ها چاقوی ضامندار، قمه و کارد در دست با غرور و تفاخر در خیابان های شهر گام برمی دارند.

روزی پاشا -با بازی دیوانه وار محمدزاده با یک پرفورمنس تماشایی دیگر- اختیار از کف می‌دهد و یکی از قربانیان نشان کرده را به قتل می‌رساند. بعد به خاطر کاری که کرده می‌زند زیر گریه. بارون (کوثری در گرم‌ترین بازیاش) در نقش زنی فاسد که به گنگستری تمام عیار تبدیل شده و دیوانه وار عاشق این مرد دیوانه است، وارد می‌شود؛ اما از وقتی که پاشا با روزنامه نگاری به نام مریم (مریم پالیزبان) که زنی بسیار سرد است، آشنا می‌شود و به او دل می‌بندد انگار دیگر متوجه حضور باران نیست. مریم یک فعال اجتماعی است، برآمده از خانوادهای اشرافی. کمپینی با عنوان "نه به خشونت" به راه انداخته و گروه او می‌کوشد تا اولیای دم قربانیان خشونت را راضی کند تا مجرمان و قاتلان فرزندانشان را عفو کنند.

درمیشیان این توانایی را دارد تا با احساس رقت، دلسوزی و همدلی مخاطب را در قبال این ماجرا برانگیخته کند؛ اما پرسش این است که اگر جنایت چنان خشونت بار و سنگدلانه بود که هیچ بخششی می‌سر نباشد، چه باید کرد؟ حمله ای که زنی معصوم را نابینا می‌کند و چهره اش را از هم می‌پاشد، آن هم با دلیلی چون "اگر قرار است من تو را نداشته باشم، چه کسی می‌تواند تو را داشته باشد؟" فیلم ماهرانه میان یک کمدی سبک سرانه و یک تراژدی تکان دهنده در نوسان است و نیمه دوم فیلم بیننده را با آزمایش مجدد آگاهی و ایده های لیبرالش شگفت زده می‌کند.

اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. قانون اسلامی ایران قانون قصاص یا مقابله به مثل دارد. "چشم در برابر چشم" یعنی قربانی جنایت قانوناً حق دارد تا مجازاتی مطابق با نوع آسیبدیدگی خود را بر مجرم اعمال کند. خب، کسانی که با تماشای جیمز باند روی صندلی جراحی در فیلم «اسپک‌تر» درحالیکه سوزن توی سرش فرو می‌کردند مشکل داشتند، این هشدار را جدی بگیرند که آن صحنه در برابر مقدمات عمل در اختتامیه فیلم «لانتوری» هیچ نیست و آدم به زحمت می‌تواند آن خشونت را حقیقتاً فراموش کند و با خودرویش به سمت منزل براند.

تمام داستان ازنقطه نظر چیدمانی از آدمهای برآمده از مشاغل و سبک زندگی های متفاوت به شکل گیج کنندهای تزیین شده: یک لیبرال عینکی، یک کارگر جناح راستی، یک دانشجو، یک قاضی، یک وکیل و غیره. این افکت، یک سیر کمیک خفیف را در میانه فشار عصبی فیلم فراهم می‌کند که جایی برای نفس کشیدن به مخاطب می‌دهد.


مرجع: ایلنا