خاطره ای از دکتر شریعتی
عطارپور ( مسئول تحقیق درباره احزاب و گروه های مسلمان در ساواک ) گاهی می آمد در سلول پیش من و با من صحبت می کرد . در طول این مدت نتوانسته بود چیزی از من در بیاورد . یک روز من دیدم رئیس زندان ( زندی پور ) سرزده آمد سلول من . وقتی نان یا چیزی می دادند همینطوری می دادند و سفره ای نبود ، یکی از دوستان تکه ای نایلون به من داده بود که من از آن بعنوان سفره استفاده می کردم ، وقتی زندی پور آمد ، سفره افتاده بود ، من به سرعت آنرا برداشتم و زیر پتو قایم کردم تا مبادا برود گزارش بدهد و این را هم از من بگیرند .
زندی پور آمد و خیلی دوستانه پیش من نشست و سر صحبت را باز کرد و از من پرسید : دکتر بالاخره نگفتید شما را برای چه گرفته اند ؟
من فهمیدم چی می خواهد . گفتم : من قبلا گفته ام !
زندی پور گفت : نه! مامورین که می گویند نگفته ای .
گفتم : خوب حالا به شما می گویم !
با هیجان پرسید که برای چه شما را گرفته اند ؟
گفتم : برای قتل .
گفت : عجب ، برای قتل !
گفتم : بله .
گفت : قتل کی ؟
گفتم : قابیل !
گفت : عجب !
حسابی تعجب کرد که چرا به این سرعت من دارم اعتراف می کنم . پرسید با چی ؟
گفتم : با اسلحه .
گفت : اسلحه ات چه مارکی داشت ؟
گفتم : بیک !
فورا از نزد من رفت . دو روز بعد عطارپور ( عضو ساواک ) مرا خواست . رفتم دیدم می خندد . به من گفت : کارت به اینجا رسیده که رئیس ما را دست می اندازی ؟
گفتم : چرا ؟ جریان چی بوده ؟
گفت : تیمسار زندی پور آمد پیش ما و گفت : بی عرضه ها ! شما چرا نتوانستید از دکتر شریعتی اعتراف بگیرید .
ما گفتیم : نمی گوید . مساله اش سخنرانی و این حرف هاست .
تیمسار گفت : نخیر . من می روم و از او اعتراف می گیرم .
آمد پیش شما و سپس برگشت پیش ما و گفت : دیدید گفتم شما بی عرضه هستید ! من رفتم در عرض چند دقیقه دوستانه باهاش تا کردم و از او اعتراف گرفتم . می گوید من شخصی به نام قابیل را کشته ام و اسلحه ام هم بیک بوده . حسین زاده برای من تعریف کرد : ما نه جرات کردیم بگوئیم مسخره ات کرده و دستت انداخته و نه می توانسیم از خنده خودداری کنیم .------------------------------------------------------------------------------------
برایت دعا میکنم که خدا بگیرد از تو هر آنچه خدا را از تو میگیرد !
این وبلاگ راه اندازی شد برای کسانی که علاقه به تئاتر و بازیگری و نویسندگی دارن ولی نمی دونن که از کجا و به چه کلاسهایی برن یا امکان رفتمن به کلاسها رو ندارن بتونن اطلاعات کمی از این وبلاگ به دست بیارن واگر کسی از مطلبی خوشش اومد در مورد اون نظر بده مرسی از بازدیدتون راستی این وبلاگ هردو روز یک بار ساعت 12شب به روز خواهدشد