این فکر از کتابی است به نام مرکزیت, اثر ماری کارولین ریچاردز, شاعر و سفالگر. او در مقام سفالگر به خوبی می داند که در مرکز چرخ قرار دادن گِل تا چه حد در خلق سفالینه اهمیت دارد: زیرا گِل دقیقا" باید در مرکز چرخ باشد تا حرکت چرخ و دستان سفالگر بتوانند سفالینه را به طور آزاد و طبیعی به سوی شکل نهایی آن هدایت کنند. همچنین او در مقام شاعر می داند که تجربه های زندگی یک انسان باید مرکزی را در وجودش متاثر سازد تا بعد بتواند بیرون بریزد و در فرم شعر متجلی شود. شما هم به عنوان یک بازیگر باید خود را متمرکز کنید تا انرژی شما, مثل آن گِل, به بیرون از خود جریان یابد و فرم تازه ای را که نقشتان می طلبد اختیار کند.

تعبیر «مرکز وجود» یک استعاره ی محض نیست یک بُعد جسمانی محسوس دارد . یافتن و فعال کردن مرکز بدن کام ضروری و اول در پی ریزی حرکت و بیان خوب در صحنه است. احساس کردن این مرکز, می تواند پاسخ های شما را به شکلی در هم تنیده ارائه دهد و با درگیر کردن تمامی وجودتان در عملی که انجام می دهید به شما قدرت بخشد.

با تقویت این مرکز در بدن, می توانید یک مرکزیت روحی و روانی هم در وجودتان ایجاد کنید زیرا در این عمق, انرژی شما به هر دو صورت جسمی و روانی وجود دارد. حرکت احساس , فکر و مقدمات صدا, همه اینجا در هم آمیخته اند. این انرژی روانی عمقی, ماده ی خام روند بازیگری است. باید آن را مثل گِل سفالگری جمع کنید, تاثیر پذیرش سازید و در مرکز قرار دهید تا بتوانید آن را به آسانی به شکل های جدیدی در آورید.

هنگامی که روی نقشی کار میکنید , این انرژی روان_ تنی در شکل های تازه ای که طرز رفتار شخصیت نمایشی شما و سبک نمایش اقتضا می کند جاری می شود. آن گاه کم کم خود را به گونه تازه ای تجربه می کنید. هنگامی که در تجربه ی این فرم تازه ی خودتان پیش می روید, اندک اندک قدم در هستی جدیدی میگذارید که به نوبه ی خود انرژی های تازه ای را در وجودتان به جوشش می آورد. این چرخه ی خلاق روند بازیگری است.

تمرین زیر به شما کمک می کند که مرکز جسمانی خود را به طور مشخص احساس کنید.

راست بایستید, فکرتان را آزاد کنید و تنها به بدن خود در حال اجرای حرکت های زیر توجه کنید:

1_ دو پا را به اندازه ی تقریبی 60 سانتیمتر از هم باز کنید از روی یک پا به روی پای دیگر نوسان کنید و حرکت مرکز ثقل بدنتان را از سویی به سوی دیگر احساس کنید. نوسانهای خود را, مانند میله ی چوبی بازی بولینگ که تقریبا" در حال افتادن است شروع کرده سریعا" شعاع نوسانها را کوتاه و کوتاهتر کنید تا به حالت ثابت باز گردید و روی مرکز از حرکت بایستید.

2_ دو پا را از جلو و عقب به اندازه حدود 60 سانتیمتر از هم باز کنید با حرکت های نوسانی به پس و پیش, مثل حرکت قبلی, مرکز بدن خود را پیدا کنید.

3_ مرکز بدنتان را دور بچرخانید و دامنه ی حرکت آن را بسنجید . وزن بدن خود را در حالی که از مرکز به پاها و از پاها به زمین سرازیر می شود احساس کنید.

4_ نقطه ای را که حس می کنید مرکز بدنتان است با دست نشان دهید. اهمیت ندهید که کجا« باید» باشد, جایی را که واقعا" هست حس کنید.

5_ کشف کنید که مرکز بدنتان چه دخالتی در حرکت و بیان شما دارد. به تدریج با گذشت چند روز از پیدا کردن مرکز بدنتان متوجه می شوید که وقتی خُلق شما تغیر می کند جای آن هم در بدنتان عوض می شود. اغلب موقعی که هیجان زده یا وحشت زده هستید این مرکز بالا می آید. یا وقتی که سر حال یا مصمم هستید پایین می رود. این نکته را هم متوجه می شوید که اشخاص مختلف مرکز های مختلفی دارند و جای مرکز آن ها متناسب با شخصیت آن هاست. افراد را از لحاظ این تنوع می توانید تقسیم کنید به« کسانی که خیلی جُربزه دارند», « کسانی که دنبال دل خود می روند», « اشخاصی که منم منم میزنند», «آدم هایی که قلب رئوفی دارند», « افرادی که در هر کاری فس فس می کنند», « اشخاصی که در عالم هپروت سیر می کنند», الی آخر.

این مفهوم مرکزیت, در مورد بازیگر, از شناسایی واقعی مرکزی در بدن نشات می گیرد مرکزی که سرچشمه ی همه ی محرک های حرکتی و صوتی از درون بدن به دنیای بیرون است. این مرکز جسمانی به کمک رابطه ی مشخصی که با جاذبه ی زمین دارد تجربه می شود.

منبع: کار عملی بازیگر