اصطلاحات تئاتری

آمفی تئاتر:  اصطلاحا به سالن اجرای تئاتر می گویند. ( البته نمایش در هر مکانی که امکان رویارویی بازیگر با تماشاگر باشد اتفاق می افتد)

سن : به جایی که بازیگر بر روی آن ایفای نقش می کند

صحنه قاب عکسی  : صحنه ای که تماشاگران روبرو می نشینند. از سه طرف بسته و فقط از روبرو شبیه یک قاب عکس است، تصویر بازیگران تجسم می یابد

 

صحنه سکو گرد: از هر طرف دیده می شود و تماشاگران دور تا دور سکو می نشینند. برای نمایش های سیاه بازی ، تعزیه و... استفاده می شود

اکسسوار: به وسایل واثاثیه ی که در صحنه و دکور از آن استفاده می شود. مانند تلفن، صندلی و...

دکور : وسایلی که برای واقعی جلوه دادن فضای  نمایش ساخته می شود . توسط طراح صحنه با هم اندیشی کارگردان طراحی می شود و توسط  افراد ماهر به کار ،در کارگاه دکور ساخته   می شود

میمیک : به حالات و شکل اعضای صورت بازیگر  گفته می شود مانند :میمیک خنده یعنی حالت خنده و یا  میمیک گریه یعنی حالت گریه و...

اگزجره یا گریماس کردن :  اگر حرکات بدن ، یا میمیک و بیان بازیگر برای دیده شدن بیش از حد لازم و معمول  باشد به آن اگزجره گویند . البته بازیگر موظف است با راهنمایی کارگردان اگزجره را کنترل کند و به تناسب بزرگی یا کوچکی سالن و تعداد تماشاگران حاضر در سالن بازی و صدای خود را کنترل نماید

میزانسن : به مجموعه حرکات یک بازیگر که در روی صحنه با طراحی و دستور کارگردان صورت می پذیرد گفته می شود .اما به طور دقیق طراحی حرکات بازیگر و ایجاد هماهنگی میان تمامی اجزای صحنه توسط کارگردان را میزانسن گویند

دیالوگ : گفتگوی دو یا چند نفر در صحنه است  که بر اساس شخصیت های نمایشنامه و با تمرین، به صورت حسی بیان میشود

مونولوگ : به گفتگوی تک نفرمی گویند

بازیگر ؛ پرسوناژ، اکتور : به کسی که یک سری حرکات را بر اساس تحلیل شخصیت و بر اساس بیان همراه با حس به تماشاگران ارائه میدهد

پیس : همان نمایشنامه است

نمایش های کمدی : نمایش های خنده آور که هدف آن فقط خنده و تفریح است

نمایش های طنز   :  نمایش های خنده آور که هدف آن علاوه بر خنداندن تماشاگر نقد و اعتراض به یک مساله اجتماعی است

تراژدی: نمایش هایی با پایان غم انگیز . در دوره های کلاسیک یا گذشته حتما سرنوشت شخصیت اصلی به مرگ منتهی می شد

ملودرام : نمایش های آمیخته از صحنه های تفریحی و غم انگیز . بیشتر این نمایش ها توسط موسیقی بسیار حسی هستند

ماسک : انواع و اقسام نقاب که برای پوشاندن صورت بازیگر و ارائه شخصیت جدید بر صورت زده می شود

پانتومیم : نمایش های که کلام ندارند و فقط بر اساس حرکات بازیگر قابل فهم هستندَ

ماسکه چیست؟ اگر بازیگری مانع دیده شدن بازیگر دیگر شود عمل ماسکه شدن اتفاق می افتد.معمولا بازیگر پشتی باید با حرکتی ساده و بدون  آنکه تماشاگر متوجه شود خود را از ماسکه بودن در آورد.

مونوتن  : اگر بازیگر یک یا چند پاراگراف از دیالوگ های خود را یکدست و یکنواخت بگوید اصطلاحا می گویند مونوتن شده است.بازیگر موظف است که جمله ها را درک کرده بر اساس فضا و موقعیت ،آنها را جدا کندو با حس موجود بیان نماید. مونوتن باعث خسته کردن بازیگر و کند شدن ریتم نمایش میشود .

آکسان گذاری یا برجسته سازی:  کلمه یا عبارتی که در ساختار یک جمله نقش کلیدی  داشته باشد باید با تاکید و برجسته کردن گفته شود به این عمل آکسان گذاری می گوید.

آنچه در یک نمایش بسیار اهمیت دارد و اساسا بدون حضورش تئاتری وجود نخواهد داشت " بازیگر " است .

ابزار بازیگری:

1-    صدا و بیان خوب      2-  بدن آماده     3- خلاقیت   4- حس  

   5- تخیل     6-هنر تقلید      7- پشتکار

 

صدا وبیان خوب

صدا به عنوان یک مساله مهم ارتباطی علاوه بر اینکه جنبه های مختلف یک شخصیت را نشان میدهد در ارائه اندیشه ها و احساسات فرد نیز بسیار اهمیت دارد.

 یک بازیگر ابتدا باید آگاهی کامل از دیالوگ خود داشته باشد . سپس با بهرمندی از صدای خود و کنترل تنفس بهترین راه را برای ارائه دیالوگ پیدا کند تا تاثیر آن بیشتر باشد .لذا بازیگر ابتدا باید بیان خود راپرورش دهد . در صدای هر فرد عواملی مانند محیط ، وضعیت جسمانی  و شخصیت دخالت دارد

محیط: انسان سخن گفتن را از محیط اطرافش می آموزد .یعنی انسان آنچه را که از اطرافش می آموزد در صدایش ناخواسته وجود خواهد داشت . پس یک بازیگر خوب به محیط اطرافش و به آدمهای دور وبرش توجه بیشتری نشان میدهد تا دقیق  به شخصیت های اطرافش برسد

وضعیت جسمانی : گوش هر فرد اندام شنوایی و زبان اندام گویای فرد است. هم باید خوب شنید و هم خوب بیان کرد . انعطاف پذیری اندامهای شنوایی و گفتاری تاثیر زیاد بر صدا دارد

شخصیت : چگونگی شخصیت فرد و جایگاه اجتماعی اش در صدایش موثر است . به طور مثال یک فرد عصبانی صدایش با یک شخص خجالتی تفاوت دارد و یک معلم طور دیگری نسبت به یک رانند کامیون حرف می زند

به طور کلی صدا وبیان خوب از ابزار مهم بازیگری است که باید پرورش داده شود. برای ارتباط با تماشا گران و تاثیر گذاری بر روی مخاطب صدای بازیگر از ابزار مهم است

 پرورش بیان

   تنفس :  صدای بازیگر به کیفیت تنفس او بستگی دارد  و تنفس باید به شکل مطلوب صورت پذیرد . بازیگر نباید با قسمت بالای سینه نفس بکشد چرا که بازدهی کمی دارد و صدا اسیب می بیند و بازیگر نفس کم می آورد

تمرین

-     با بینی نفس کشیده یعنی عمل دم و با دهان آرام هوا را خارج کنید . کم کم باید بدون هیچ صدایی بتوانید این عمل را انجام دهید

-     دستها را روی شکم بگذارید . نفس بکشید هوا را به داخل شکم بفرستید در این حالت شکم بر آمده می شود

-    چشمها را ببندید نفس بکشید. مراحل تنفس را حس کنید

-  نفس بگیر ید با چند شماره نفس را نگه دارید سپس نفس را با چند شماره آزاد کنید هر بار تعداد شماره ها را بالا ببرید

 

-    مراحل نفس گیری را در حالت های مختلف مانند دویدن خوابیدن  پریدن و... انجام دهید

راحت سازی عضلات:  در حالت تمرین  صدا بدن باید آرام و بدور از تنش باشد و ذهن خالی از هر تفکر پریشان

بدن آماده:

بدن بازیگر در ایفای نقش تاثیر بسزایی داردچرا که هر حرکت در صحنه نیاز به انعطاف بدنی و نمایشی دارد. پس بازیگر باید با تمرینات تمام اجزای بدن خود را در اختیار داشته باشد.علاوه بر نرمش و حرکات موزن، تمرکز ذهنی و تقویت ذهن نیز نیاز است.

بازیگر باید نحوه ایستادن، راه رفتن ،نشستن و برخاستن ، حرکات دست ،افتادن ، دویدن و... را بداند.او با حرکات به تماشاگر می فهماند که داری چه شخصیتی است.بازیگری که توازنی در حرکات او دیده نمی شود در صحنه  چشم را خسته میکند.

تمرینات بدنی بازیگر فقط مخصوص اعضایی مانند دست و پا نیست، بلکه تمرین مچ دست ،انگشتان ، لبها ، چشم و... به طور کلی تمام قسمتهای بدن است. 

  چشم بازیگر در ایجاد ارتباط با تماشاگر بسیار موثر است .پس بازیگر بر روی صحنه نباید چشمهایش  را پایین بیاورد .در ضمن هرچقدر بازیگر بر روی صحنه  طوری قرار گیرد که بهتر دیده شود ارتباط بیشتری ایجاد میکن. بازیگر باید سعی کند پشت به صحنه نداشته باشد و با چشمانش با مخاطب یا تماشاگر صحبت کند.

حس:

قدرت احساس کردن و راه یافتن به احساسات درونی نقش از ابزار ارزشمند بازیگری است . حس بر روی بیان و حرکت بازیگری تاثیر گزار است . اگر بازیگر بتواندموقعیت نقش و خصوصیات درونی  نقش را حس کند وشخصیت را بشناسد ان موقع خواهد توانست به ایفای درست نقش بپردازد.در غیر اینصورت فقط ادا در می آورد .

اگر بازیگر شخصیت را نشناسد و حس نقش را نفهمد تماشاگر نیز ارتباط لازم را درک نخواهد کرد و از بازی بازیگر رضایت نخواهد داشت .همیشه بین حس و بیان و حرکت رابطه لازم و ملزوم وجود دارد وقتی شما ناراحت هستید ،صحبت کردن و حرکات شما با زمانی که در حال فکر کردن یا خندیدن هستید متفاوت خواهد بود.

خلاقیت

مهمترین رکن هنر است . برای بوجود آمدن هنر؛ خلاقیت ضروری است در غیر اینصورت هنر بوجود نمی آید بلکه مهارت شکل میگیرد . فرق خیاط و طراح لباس ، فرق آرایشگر با گریموردر  خلاقیت است . طراح لباس با فکر و اندیشه خود لباس جدید طراحی می کند اما خیاط بر اساس الگوهایی که از قبل به او یاد داده اند .

تخیل:

تخیل به بازیگر کمک میکند وقایع را بدون ملموس بودن تنها بر اساس تخیل و ذهن شکل دهد.بازیگر رفتارهای خود و دیگران را می بیند ، احساسات را درک میکند و آ ن را در آرشیو ذهن خود قرار میدهدو در مواقع مورد نیاز با بهرمندی از نیروی تخیل وارد آرشیو ذهن شده و داده ها را برای استفاده بیرون میکشد. پس نیروی تخیل برای بازیگر لازم است .قرار نیست بازیگر همه وقایع را در طول زندگی خود تجربه کند بلکه با بهرمندی از تجربیات دیگران و تخیل خویش می تواند به آنها دسترسی یابد و نقش را کامل کند

 

کسی که به عنوان بازیگر بر روی صحنه قرار میگیرد تمام حرکاتش زیر نظر است. پس با توجه به اهمیت حضورش  باید با تمرین به موقعیت های خوب بازیگری دست یابد.

تمرین تقویت تخیل

در محیطی آرام ذهن خود را کاملا از تنش خالی کنید.سپس به قسمتهای مختلف بدن خود فکر کرده همان قسمت را منقبص و منبسط کنید

بازی های مختلف ورزشی بدون وسایل و امکانات انجام دهید. مثلا تنیس بازی کنیدو..

بدون داشتن وسایل کارهای روزمره را انجام دهید مثلا غذا بخورید ،  لباس بپوشید و...

طرحی ازیک  ماجرا را بدیهه گویی کنید. یعنی بدون آنکه از قبل بدانید چه دیالوگی میخواهید بگویید یا تمرینی داشته باشد در لحظه بازی کنید

هنر تقلید و وانمود کردن

 یک آدم معمولی رفتار سطحی آدم های دور و برش را می بیند اما یک هنرمند جنبه های درونی و روحی روانی فرد را و آن را می آموزد تا با بهرمندی با سایر ابزار بازیگری  به آفرینش نقش بپردازد.

پشتکار :

شاید به نظر جزء ابزار بازیگری نباشد .اما بعلت کار طاقت فرسا و طولانی مدت جهت تولید یک نمایش و مشکلات در تمرین پشتکار در چنین کار گروهی بسیار موثر است

فرق تیپ و شخصیت

تیپ : مجموعه  خصوصیات ساده و تکراری نقش است که مربوط به خصوصیات تعدادی از افراد است .  اما شخصیت خصوصیات خاص و منحصر به فرد است که او را از سایرین جدا میکند.یک بازیگر خوب سعی میکند از نقش  خود شخصیت بسازد.