اين گپ و گفتي با اين هنرمند است كه خواندنش خالي از لطف نيست.
كي بازيگر شدم؟
سال ۱۳۷۴ در اولين دوره كارگاه آزاد امين تارخ ثبت نام كردم، البته نمي گويم ديوانه وار عاشق بازيگري بودم اما با خودم گفتم بروم و امتحان كنم، آن موقع كلاس ها آزمون ورودي داشت، وقتي وارد شدم متني را به من دادند به نام «كوير» و گفتند برو و بعد از ۲۰ روز برگرد. وقتي روز تست رسيد به آموزشگاه رفتم. آقايان سيروس الوند، مهدي هاشمي، امين تارخ و خانم گلاب آدينه پشت ميز نشسته بودند. يك دوربين هم آنجا بود، آن موقع كلاس هاي بازيگري خيلي بهتر بود، دوره هاي سوار كاري و شمشير بازي را هم آموزش مي دادند، به هر حال از من خواستند تا آن متن را بخوانم و من نشستم و متن را خواندم كه بخشي از آن را هنوز به ياد دارم، گفتم تو از كوير چه مي داني...
وقتي متن تمام شد آنها براي من دست زدند و سيروس الوند گفت كه «اين پسر خيلي خوب است.»
اولين نقشم نقش اول بود
اولين
فيلمي كه در آن بازي كردم سريال هفت سنگ بود، درست ۲ ماه بعد از شروع كلاس
ها بيشتر كارگردان ها به دليل ارتباطاتي كه با امين تارخ داشتند براي
انتخاب بازيگر به آن كارگاه مي آمدند و من نسبت به بقيه چهره جاافتاده تري
داشتم و بيشتر به چشم مي آمدم.
در شروع كار فقط فكر مي كردم كه قرار است
در يك سريال نقش كوچكي بازي كنم ولي وقتي كار بيشتر پيش رفت متوجه شدم كه
قرار است نقش اول را بازي كنم و اين شوك بسيار خوبي براي شروع كار من شد
بعد از آن نقش هاي زيادي را بازي كردم.
كيومرث پوراحمد مسير بازيگري ام را تغيير داد
در
آن زمان دفتر ساختماني داشتم و هنوز هم كار عمران را انجام مي دادم و
بازيگري براي من شغل دوم بود و من به اندازه شغل دوم براي آن وقت مي
گذاشتم. براي بازيگري تقريباً ۲ سال وقت گذاشتم و بعد آقاي كيومرث پوراحمد
دو اپيزود خيلي خوب در سريال سرنخ به من پيشنهاد داد كه كاملاً مسير
بازيگري را براي من تغيير داد و من تازه متوجه شدم كه بازيگري يعني چه بعد
از سريال سرنخ تازه متوجه شدم كه بازيگرم.
مسافري از هند را خيلي دوست داشتم
سريال
مسافري از هند را خيلي دوست داشتم اما مردم من را بيشتر به خاطر سريال خط
قرمز مي شناختند. سريال خط قرمز خيلي سوژه هاي جديدي داشت و همين باعث شد
تا طرفداران زيادي داشته باشد. جزء اولين سريال هايي بود كه با نگاهي ديگر
به مشكلات جوانان مي پرداخت.
چه چيزي را از من گرفت و چه چيزي به من داد
وقتي
بازيگر مي شوي خيلي چيزها را از دست مي دهي و خيلي چيزهاي ديگر به دست مي
آوري. چيزي كه به دست آوردم ارتباط نزديك با مردم است، اينكه وقتي بين مردم
هستي تو را مي بينند و با لبخند به تو نگاه مي كنند يا سلام و احوالپرسي
مي كنند و تمام انرژي هاي مثبت را به تو مي دهند براي من خيلي ارزشمند است و
گاهي چيزهايي كه از دست داده اي جبران مي شود. چند روز پيش به يكي از
دوستانم گفتم دلم مي خواهد بروم و در پارك روي يك پتو دراز بكشم اما نمي
شود و اين نداشتن حريم خصوصي چيزي است كه از دست داده اي.
آقا شما نون هم مي خوري؟
چند
سال پيش براي خريدن نان به يكي از نانوايي هاي محل رفتم و در صف ايستادم،
سه نفر مقابل من ايستاده بودند و نانوا من را شناخت و با من احوالپرسي كرد،
كه باعث شد ديگران هم متوجه حضور من بشوند. يك نفر كه در صف ايستاده بود
با جديت از من پرسيد «آقا شما نون هم مي خوري؟!» گفتم «بله آقا چرا نخورم؟»
گفت پس چرا ديگه تو صف وايسادي؟
ماهواره باعث مي شود بازيگران وطني ديده نشوند
زماني
كه من و هم دوره اي هايم بازيگري را شروع كرديم مثل حالا ماهواره ها همه
گير نشده بودند و مردم بازيگرهاي خودمان را به واسطه ديدن سريال هايشان مي
شناختند، اما حالا با وجود ماهواره و سريال هايش مردم ديگر كمتر تلويزيون
نگاه مي كنند و من ديدم بازيگري را كه تا الان ۱۰ تا سريال بازي كرده است
اما مردم هنوز او را نمي شناسند، به همين دليل من با ماهواره به شدت
مخالفم.
سلامتي ام برايم خيلي اهميت دارد
سلامتي
ام برايم خيلي اهميت دارد، به خاطر همين دو رشته كاراته و شنا را به صورت
حرفه اي دنبال كردم و تمام ورزش ها را به غير از واليبال و بسكتبال كه هيچ
وقت نتوانستم با آنها ارتباط برقرار كنم تقريباً بلدم. معتقدم هر انساني كه
نتواند خودش را دوست داشته باشد ديگران را هم نمي تواند دوست داشته باشد،
وقتي ما به خودمان و سلامتي خودمان اهميت ندهيم ديگران هم براي ما مهم
نخواهند بود، وقتي تن و فكر ما سالم باشد با ديگران بهتر ارتباط برقرار
خواهيم كرد و به همين دليل براي سلامتي خودم هر كاري را انجام مي دهم.
از استرس دوري مي كنم
غذاي
سالم خوردن يكي از روش هايي است كه هر كسي مي تواند براي سلامت خودش
انتخاب كند، به عنوان مثال من سال هاست كه برنج نمي خورم و تمام تلاشم را
مي كنم تا از فست فود دوري كنم و بيشتر وقت ها فقط ماهي و جوجه مي خورم.
تمام سعي خودم را مي كنم تا از استرس و فضاهاي پر استرس دوري كنم. گاهي
براساس نقش هايي كه بازي كردم معمولاً افراد فكر مي كنند كه من بسيار عصبي
هستم، در صورتي كه برعكس من بسيار آرام و صبور هستم.
معمولاً در
دنياي سينما دوستان زيادي پيدا مي كنم. به واسطه هر سريال و فيلمي كه بازي
مي كنم با كساني آشنا مي شوم كه تا مدت ها با آنها در ارتباطم اما بعد از
مدتي به هركس پيشنهادات ديگري مي شود و كمتر همديگر را مي بينيم.
شب ها راحت مي خوابم
زماني
از زندگي ام تصميم گرفتم تا مسير زندگي ام را طوري برنامه ريزي كنم تا از
محيط ها و مسائل استرس زا دور باشم. تا بچه اي استرس مشق شب داري، دانشجو
كه مي شوي استرس مشروط نشدن، بعد استرس ازدواج و تشكيل خانواده، اما در
نهايت بعد از مدتي از اين وضع خسته مي شوي و تلاش مي كني از اين مسائل دور
باشي، من هم تصميم گرفتم و موفق شدم و حالا به مرحله اي رسيدم كه شب ها
راحت مي خوابم.