گلایه شدید داريوش مهرجويی از ندادن پروانه ساخت به «بيا تا برويم»: نمی‌گذارند من فیلم دینی بسازم و از نظر آقایان فیلم نامه دینی و فلسفی من مردود استرد شدن پروانه ساخت این فیلم بسیار باعث حیرت من است
گلایه شدید داريوش مهرجويی از ندادن پروانه ساخت به «بيا تا برويم»: نمی‌گذارند من فیلم دینی بسازم و از نظر آقایان فیلم نامه دینی و فلسفی من مردود است
تاریخ درج : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
سرفصل : اخبار سینما و تلویزیون در سایر رسانه ها   |   منبع خبر : وب سایت تخصصی سینمایی سینمانگار
خلاصه مطلب : داريوش مهرجويي همزمان با اكران جديدترين ساخته‌ي سينمايي‌اش «نارنجي‌پوش» در گفت‌‌وگويي، درباره‌ي وضعيت اين‌روزهاي سينماي ايران سخن گفت و از اينكه به فيلم «بيا تا برويم» پروانه ساخت نداده‌‌اند هم گلايه كرد.



داريوش مهرجويي همزمان با اكران جديدترين ساخته‌ي سينمايي‌اش «نارنجي‌پوش» در گفت‌‌وگويي، درباره‌ي وضعيت اين‌روزهاي سينماي ايران سخن گفت و از اينكه به فيلم «بيا تا برويم» پروانه ساخت نداده‌‌اند هم گلايه كرد.
در ادامه گفت‌‌وگوي مهرجويي با ايسنا را مي خوانید.

ارزیابی‌تان از شرایط اکران «نارنجی پوش» چیست؟ با توجه به اینکه فیلم شما پس از حاشیه‌های که در اکران «گشت ارشاد» بوجود آمد و باعث توقف آن شد، به نمایش درآمده است...

مهرجویی: مسوولان سینمایی باید پای امضاها و مهرهایی که برای پروانه نمایش و ساخت فیلم‌ها می زنند، بایستند و به نظر و آرای هیات نظارتی که به فیلم‌ها پروانه ساخت و نمایش می‌دهند، احترام بگذارند. اگر قرار باشد این شرایط اینگونه ادامه یابد وزارت ارشاد و نظارت بر سینما هم بی‌معنی و تهی از اراده و مسئولیت می‌شود. آن وقت باید مسئولیت را به همان‌ها که مدام اعتراض می‌کنند و حرف‌شان را هم به کرسی می‌نشانند منتقل نمود تا آن‌ها پروانه ساخت و نمایش صادر کنند. این شرایط چند بار در سال‌های دور و نزدیک برای من هم اتفاق افتاده است، فیلم «سنتوری»، «بانو»، «مدرسه‌ای که می رفتیم»، «گاو»، «دایره مینا» و «پستچی» همه گرفتار همین معضل شدند. عدم قبول مسئولیت از جانب امضاکنندگان و مهرزنندگان پروانه‌های ساخت و نمایش و بی‌اعتنایی و بی تفاوتی نسبت به سرمایه‌های معنوی و هنری که به پای این فیلم‌ها ریخته شده.

چرا بعد از «سنتوری» از تم فیلم‌هایی با فضای تلخ اجتماعی فاصله گرفتید؟

مهرجویی: «سنتوری» فیلم شومی بود. با توجه به حاشیه‌هايی که برای آن بوجود آمد، درست شب اکران فیلم جلوی نمایشش را گرفتند و توزیع قاچاقی و غیرقانونی سی.دی آن باعث شد که همه‌ی مردم دنیا آن را ببینند و سودش به جیب دیگران بریزند. این فیلم حتی باعث شد یکی از تهیه‌کنندگان آن به خاطر فشار حاکی از دیون خود از دنیا برود...

خیلی از منتقدان و صاحب‌نظران وقتی فیلمی از شما و نسل شما اکران می‌شود، فیلم جدیدتان را در مقایسه با فیلم‌های قبلی‌تان نقد می‌کنند، آیا شما هم علاقه‌مند هستید شما را با دیگر کارهای‌تان بسنجند؟

مهرجویی: نه من ترجیح می‌دهم با توجه به تئوری «مرگ مولف» رولان بارت و سایر پست مدرنیست‌ها به فیلم و آثار هنری نگاه کنند. تفاسیر و تعابیر فرامتنی که مثلا چقدر زندگی خصوصی مولف یا آثار دیگرش نسبت به این اثر در خلق آن موثر بوده و این که آیا این فیلم شبیه کارهای قبلی است یا عوض شده و... این نوع نگاه چیزی به دانش و معرفت خواننده اضافه نمی‌کند.

منتقد نباید فقط داستان فیلم را تعریف بکند و بگوید که این فیلم نسبت به فیلم‌های قبلی سقوط کرده (که معمولا سقوط در کار است نه الزاما صعود) و یا از کار درنیامده. منتقد باید به خود متن خیره شود و آن را نسبت به منطق خود داستان و مضمونی که در کار است نقد و بررسی کند. این که متن چه می‌خواهد بگوید و چطوری آن را گفته است و چه هنری و چه شکل زیباشناختی در ارائه آن بکار رفته است. منتقد در واقع رابط بین تماشاچی و متن است و باید طوری متن را تحلیل کند که به درک تماشاچی از آن کمک کند. همین که منتقد این متن و این فیلم را جهت نقد و تحلیل و بررسی برگزیده خود نشانه آن است که چیز به درد بخوری در آن یافته است. چه اگر کار از بیخ و بن مهمل و مزخرف بود نمی‌باید میان این همه گزینه این یکی را انتخاب می کرد تا دق دلی خود را سر متن و مولف آن در آورد. این گونه نقد که متاسفانه روز به روز هم بیشتر می‌شود بیشتر بیان نوعی بیماری روانی منتقد و نفرت او ازسینما و هنر بطور کلی است. این روند نشان دهنده‌ی شکافی است که میان منتقد و تماشاگر به وجود آمده است... باید دانست که تماشاچی ما با تماشاچی 20، 30 سال قبل فرق کرده و بسیار نسبت به مدیوم سینما باسواد و موشکاف و دقیق‌تر شده است.

برخی انتظار دارند همچنان از شما «هامون»، «لیلا» و «اجاره نشین‌ها» ببینند!

مهرجویی: من که دوست ندارم مدام خودم را تکرار کنم. ولی با کمی دقت و موشکافی می‌توان تم و مضمون بکاررفته در «هامون» یعنی درگیری شخصیت اصلی با یک بحران عاطفی، روانی، فکری را در فیلم‌های «بانو»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «درخت گلابی»، «میکس» و حتی همین «سنتوری» که قبل از «نارنجی پوش» درآمد، دید. خب این‌ها به اصطلاح واریاسیون روی همان تم بیگانگی و از دست دادن آمال و ایده‌آل‌هاست و تجربه تلخ و دردآور فرایند فردانیت یا تفرد است. بد نیست بدانید که مرحوم خسروشکیبایی به هنگام دیدن فیلم «سنتوری» در یک جلسه خصوصی مدام گریه می‌کرد و بهرام رادان را می‌بوسید و می گفت این یک «هامون» دیگر است. بفرما...

با بازخورد تماشاگران پس از دیدن «نارنجی پوش» مواجه شدید؟

مهرجویی: بله، فیلم تاثیرگذار است. مخصوصا روی آن‌ها که گرفتار همین معضل آشغال زدایی هستند. اتفاقا از طرف ‌کارکنان سینما که نظافت سالن بر عهده آنهاست پیغام فرستاده‌اند که باید از آقای مهرجویی خیلی تشکر کرد، چون کار ما را، یعنی نظافت سالن را، کم کرده است. الان تماشاگران پس از دیدن فیلم، ظروف و نوشیدنی‌هایشان را دستشان می گیرند و تا بیرون سینما با خود می برند و به دنبال ظرف آشغال می‌گردند.

آیا به دلیل برچسب‌های سفارشی که به فیلم «نارنجی پوش» زدند، سکانس نهایی را در اکران عمومی حذف کردید؟

داریوش مهرجویی: «نارنجی پوش» فیلم سفارشی نیست بلکه انعکاس و بیانگر دغدغه‌ی چندین ساله‌ی من است. سال‌هاست که درگیر وضعیت پاکیزگی محیط زیست‌ام و دلم می‌خواست این حس و دغدغه را زمانی در فیلمی به تصویر بکشم. بنابراین همه شایعات سفارشی بودن بی‌اساس و دروغ است. صحنه آخر هم به این دلیل حذف شد که خوب درنیامده بود.

اما شهرداری بر روی فیلم سرمایه گذاری کرده است!

مهرجویی: بعد از اینکه سناریو را با همکاری خانم محمدی‌فر نوشتیم و به جریان تولید انداختیم، به دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتیم. شهرداری و سایر سرمایه‌گذاران پس از آن که فیلم‌نامه کامل نوشته شد و فیلم پروانه ساخت گرفت وارد صحنه تولید شدند. «نارنجی پوش» نقدی بر وضعیت اسف‌بار محیط زیست و کوتاهی و بی‌تفاوتی برخی مسوولان است، پس چگونه می‌تواند، سفارشی باشد؟ این فیلم علاوه بر سازمان محیط زیست مقصر اصلی در آشغال‌زایی و آلوده کردن محیط زیست