دریایی دیگریادداشتی به مناسبت درگذشت نابهنگام تئو آنجلوپولوس فیلمساز مطرح یونانی
دریایی دیگر
تاریخ درج : ۷ بهمن ۱۳۹۰
سرفصل : نقد و نظر   |   منبع خبر : وب سایت تخصصی سینمایی سینمانگار
خلاصه مطلب : غلامرضا خنده زمین: مرگ پایان دنیا نیست اما گاهی وقت‌ها باورش برایت سخت می‌شود. اما یک روز، بالاخره یک روز، گام‌های معلقت به سمت ابدیت قدم بر خواهد داشت و اگر به مانند "آنجلوپولوس" از بزرگان باشی، بی‌تردید دشتی را به گریه خواهی انداخت و چقدر افسوس خواهیم خورد نه به خاطر از دست دادن کسی که دوستش داریم، به خاطر آنکه بعد از این در میان مه گم خواهیم شد و چشم‌اندازی نخواهیم داشت.

سینمانگار: غلامرضا خنده زمین: مرگ پایان دنیا نیست اما گاهی وقت‌ها باورش برایت سخت می‌شود. اما یک روز، بالاخره یک روز، گام‌های معلقت به سمت ابدیت قدم بر خواهد داشت و اگر به مانند "آنجلوپولوس" از بزرگان باشی، بی‌تردید دشتی را به گریه خواهی انداخت و چقدر افسوس خواهیم خورد نه به خاطر از دست دادن کسی که دوستش داریم، به خاطر آنکه بعد از این در میان مه گم خواهیم شد و چشم‌اندازی نخواهیم داشت.

"آنجلوپولوس" از دریا بود و به دریا پیوست و این دریا بود که غبار زمان را از روی او شست.

"آنجلوپولوس" در هنگام ساخت واپسین سکانس‌های فیلم آخرش «دریایی دیگر» به هنگامی که شاید در اندیشه‌ی شاعری بود تا با زبان تصویر قافیه‌ها را نقش دهد. در یک تصادف مسخره با یک موتورسیکلت در گذشت. این برای ما ساده و غیرقابل باور و در عین حال تلخ بود. اما  شرح حال مردن، مردی است که مرگش هم سرشار از استعاره بود.

«اولین چیزی که خدا خلق کرد سفر بود، بعد شک و بعد نوستالژی» (نگاه خیس اولیس)

امروز نمی‌خواهم باورکنم "آنجلوپلوس" سفر کرده است میخواهم شک کنم به همه چیز، حتی به مرگ! چگونه ممکن است بعد از او کسی نوستالژی را خوب بفهمد. امروز مرگ پایان مردی بود که تجسم محض نوستالژی و عشق بود.

«اگر یک کسی، مثلا یه زن ازم بپرسه اینجا چه کار میکنی ؟ میگم: هیچی. داشتم رد میشدم. روزگاری اینجا زندگی می‌کردم»(پرورش دهنده کندوی عسل)

"آنجلوپلوس" اما فقط رد نشد جای قدم‌هایش آنچنان واضح برپرده‌ی ذهنمان نقش بسته که اگر روزگاری مثلا یک زن از ما پپرسد اینجا چه می کردید؟ پاسخ خوایم داد هیچ! در روزگاری می‌زیستیم که "آنجلوپلوس" هم پایان عمرش را در آن زمان‌ها می‌گذراند.

شاید من بیش از حد شیفته‌ی "تئو آنجلوپلوس" فقید باشم. پس در مواجه با مرگ در مرحله‌ی اول، مرگش را کتمان می‌کنم بعد شورش و فریاد می‌کنم، سپس افسرده می‌شوم و ناله سرمی‌دهم. اما در انتها مجبورم بپذیرم که دیگر در میان ما نیست و این تلخ‌ترین حقیقت در مواجه با مرگ کسانی است که دوستشان داری.

تنها یک راه مانده است. می‌خواهم تمام فیلم‌هایت را از سر ببینم. تئو!! و به روحت درود بفرستم. میخواهم به دریا بیندیشم همیشه مرگ پرواز نیست! گاهی می‌توان غرق شد.