عبدالرضا کاهانی: من رهاشده فیلمسازی می کنم
![]() گزارش سینمانگار از جلسه نقد و بررسی فیلم «هیچ» خلاصه مطلب : هانیه انارکی: پرونده نشست های «نور، صدا، دوربین، خنده» با بررسی فیلم «هیچ» ساخته عبدالرضا کاهانی در سال 89 بسته شد. |
این جلسه روز چهارشنبه 18 اسفند ماه با نمایش فیلم «هیچ» در ساعت 17 آغاز شد. پس از نمایش فیلم، نشست پرسش و پاسخ با حضور عبدالرضا کاهانی(کارگردان فیلم)، سعید مجتهدزاده(مجری) و بهنام شریفی(منتقد) در حضور جمعی از سینمادوستان و اصحاب رسانه برگزارشد.
در میان اظهار علاقه به فیلم و اعلام رضایت از جانب حضار، آنچه بیش از همه مورد سؤال قرار گرفت تلخی فیلمهای کاهانی و نوع نگاه وی به جامعه و آدم ها بود.
کاهانی ضمن ابراز گلایه هایش درباره ممنوعیت نمایش فیلم در خارج از مرزهای کشور، در این باره گفت: باور کنید که هدف من به هیچ وجه ساخت فیلمی تلخ نیست. من فیلم خودم را میسازم که به آن لقب تلخی میدهند. درواقع آنچه که از ساخت فیلم می خواهم نمایش واقعیت است. من رهاشده فیلمسازی می کنم. حال، اگر تلخی ای در این بین دیده می شود، برآمده از دل اجتماع و ذهنیات منِ فیلمساز است؛ که این ذهنیات هم به دیده های من از جامعه مربوط می شود.
کاهانی درباره دیالوگ های فیلم گفت: دوست دارم آدم ها با خودشان حرف بزنند و این حرف ها را بیشتر از دیالوگ می پسندم. آدم های «هیچ» مانند آنچه در جامعه ما رایج است با خود صحبت می کنند؛ کسی جواب حرفهایشان را نمی دهد.
این کارگردان در پاسخ به این سوال که آیا مانند فیلم دیگر او «آنجا»، ایده و داستان فیلم از لوکیشن پدید آمده است، گفت: خیر، فیلمنامه پیشتر آماده بود. برای لوکیشن اصلی چندین خانه را بازدید کردیم تا نهایتاً به این خانه رسیدیم که آن را مناسب و از جنس فیلم دیدم؛ بعداز آن، فیلمنامه بر مبنای لوکیشن بازنویسی شد.
کاهانی به چرایی عدم استفاده از دوربین روی دست در این فیلم، اینچنین پاسخ گفت: دوربین روی دست تعریف و مشخصات خاص خود را دارد. هرچند این فیلم رئال بود، اما نمایانگر ایستایی و ثباتی بود که استفاده از دوربین روی دست را ایجاب نمی کرد.
وی درباره نحوه انتخاب نام فیلم هایش افزود: اسم فیلم هایم تا قبل از ساخته آخرم، کوتاه و تک سیلابی بود. در عین علاقه شخصی به عبارت «اسب حیوان نجیبی است»، می خواستم این بار به اسم فیلم کمی حجم بدهم. این شد که اسم این فیلم انتخاب شد.
درپایان جلسه، عبدالرضا کاهانی خطاب به حاضرین گفت: "دوست دارم فیلمم را این طور تعریف کنم، «هیچ» قصه آدمی ست که هیچ ندارد، با دست خالی وارد خانواده ای پرجمعیت می شود که آنها فکر می کنند او چیزی برایشان دارد. اما بعد از اینکه می فهمند او هیچ نداشته طردش می کنند؛ اینجاست که این آدم با استراتژی جدید(کلیه زایی و فروش کلیه) وارد می شود و همان افراد او را می پذیرند، در حالیکه نمی دانند آنچه را که او دارد به آنها نمی دهد و این بار هم مثل حالت قبل چیزی نصیبشان نخواهد شد."
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 16:34 توسط سعید غفاری فارسانی
|