عطاران اسیر زرق و برق کن نشد/تصاوير
*وقتی
در جشنواره کن حضور داشتید، چه ویژگی و یا چه وجهی از این جشنواره برای
شما جذاب بود که فکر کردید می تواند به عنوان ایده یک فیلم مطرح شود؟
- خود جشنواره کن برای من جذاب نبود بلکه وجه انسانی آن برایمان جلوه کرد. همه به نوعی درگیر سینما هستند و آن را دوست دارند. برخی ظاهر آن برایشان جذاب است و برخی دیگر وارد باطن سینما شده ولی ظاهر را هم می بینند. البته این ظاهر و باطن خیلی با هم متفاوت است. احساس کردم در آن زرق و برق و دنیای اشرافی گری مدلها و ...در جشنواره کن ممکن است انسانی قرار بگیرد که کاملا متضاد آنها است؛ به لحاظ موقعیت و حتی شرایط مالی. اما همین فرد دغدغه سینما را دارد حال باید دید در این شرایط چه اتفاقی ممکن است رخ دهد و لحظاتی خلق شود. این برای من به عنوان یک ایده فیلم کوتاه مطرح بود که برای عطاران تعریف کردم.
* پس ایده را رفاقتی با وی در میان گذاشتید نه به عنوان یک پیشنهاد فیلمسازی.
- نه اتفاقا کاملا به عنوان همکاری در یک پروژه به عنوان کارگردان با وی مطرح کردم. از طرفی به روحیات وی آشنا بودم و می دانستیم چه دغدغه ای در فیلمسازی دارد. من در فیلم «تیغ زن» عکاس بودم و وی به عنوان بازیگر حضور داشت. می دانستم که قطعا حضور وی برای چنین ایده ای تاثیرگذار است. چون ایده فقط در همین چند خط بود و نیاز داشت فیلمسازی وارد ساخت آن شود که به ایده شکل دهد. چون بخشی از کار هم مستند بود و به هچی وجه چنین صحنههایی را نمیتوانستیم از قبل طراحی کنیم. این کار نیاز به یک ذهن خلاق داشت که هم بداهه را خوب بشناسد و هم به واقعیت جاری در زندگی خوب اشراف داشته باشد. به همین دلیل به سراغ وی رفتم. اگر رضا عطاران این ایده را نمی پذیرفت، قطعا «رد کارپت» ساخته نمی شود.

* فکر میکنم سفر به جشنواره کن در سال 2013 برای عطاران برای اولین بار اتفاق افتاد. پس با این حساب شما با کارگردانی کار کردید که خیلی ذهنیت خاصی از فضا و اتمسفر این جشنواره و حاشیههای آن نداشت و به یکباره او را وارد این فضا کردید تا فیلم را کارگردانی کند.
- نه اینگونه نبود. درست است که وی قبلا چنین سفری نداشته است اما ما باید این موضوع را هم در نظر می گرفتیم که این جشنواره در چندین روز برگزار می شد و ما باید از تمام این زمان استفاده می کردیم. قطعا چنین موضوعی که شما عنوان می کنید بدون داشتن فضا و اتمسفر از قبل امکان پذیر نبود. من بعد از مطرح کردن طرح دوباره در سال 2012 یک سفر به کن داشتم. در آن زمان شرایط تولید را فراهم کردم و چیدمان را در نظر گرفتم. تمام لوکیشنها، ورود و خروج به کاخ جشنواره، فرش قرمز، حضور بازیگران و چهره ها و... را عکاسی و فیلمبرداری کردم. من ذهنیت تصویری وی را از این طریق ساختم. پس از این سفر تقریبا با هم مدام در جلسه بودیم و صحبت می کردیم. در این جلسات بود که احساس کردم عطاران درگیر شده است. در مراحل بعد بیشتر من شنونده بودم چون او کاملا به فضایی که می خواستیم رسید.
* به هر حال شما باید این موضوع را در نظر می گرفتید که عطاران تا کنون در چنین جشنواره ای حضور نداشته و ممکن است درگیر زرق و برق و ظاهر ماجرا شود و شما را از خط داستانی که مدنظرتان بود دور کند.
- در این بخش مهم است که شما قرار است با چه کسی کار کنید. من ایمان داشتم عطاران در این زمینه موفق می شود چون به نوع نگاهش به آدمها و جامعه کاملا واقف بودم. می دانستم نگاه وی کلاسه شده نیست و تلاش می کند به داخل و بطن زندگی آدمها ورود کند تا زندگی را به تصویر بکشد. به همین دلیل خیالم راحت بود. من فقط در یک بخش کار دلهره داشتم. از ابتدا فکر می کردم که ما باید با یک فیلمنامه کامل به این سفر برویم و بعد بر اساس آن کار را جلو ببریم اما بعدها متوجه شدم که این فکر من کاملا اشتباه بوده است. در جشنواره کن متوجه شدم که نوع فیلمسازی و نگاه عطاران به اینگونه کارها نمی تواند کلاسه شده و با چیدمان کامل باشد. «ردکارپت» فیلم پروداکشن نیست که همه اجزا آن از قبل چیده شده باشد. اگر هر اتفاق دیگری به غیر از این فضاسازی که ما در این کار داشتیم رخ می داد همه چیز به هم می خورد. نوع کار ما در این پروژه کاملا متفاوت بود.
* در بخش هایی از فیلم می بینیم که عطاران به عنوان بازیگر با چهره های سرشناسی از سینمای دنیا همچون جیم جارموش دیالوگ برقرار می کند. این صحنه ها چگونه شکل گرفت؟
- من از قبل برنامه ریزی می کردم و بر اساس جدول نمایش فیلم ها می دانستیم که قرار است هر روز چه فیلمهایی به نمایش در آید و چه اتفاقی بیفتد یا فرش قرمز کدام فیلم است و قرار است چه کسانی بیایند. از قبل به تمام این موضوعها فکر می کردیم. البته مواردی هم داشتیم که عطاران شب که راشها را می دید بر اساس آنها متن می نوشت. فیلمسازی عطاران در این فیلم یک نوع خلاقیت لحظه ای است. مانند عکاسی که در لحظه اتفاق می افتد.

* از همان ابتدا به حضور رضا عطاران به عنوان بازیگر هم فکر کرده بودید؟
- من خودم دوست داشتم وی حتما بازی کند. اتفاقا عطاران پیشنهاد داد که من کارگردانی کنم و او بازی کند، اما من نمی خواستم به سمت کارگردانی بروم. کاراکتر اصلی فیلم به شدت به رضا عطاران نزدیک بود. کارگردانی و بازیگری عطاران در این فیلم یک وزنه ای است که اگر یکی از آنها را بر می داشتیم قطعا اتفاقی که الان در فیلم افتاده است، رخ نمی داد و تمام چیدمان بهم می خورد.
* با عطاران چی؟
- من واقعا کار کردن با وی را دوست دارم. وی انسان بسیار شریفی است. همانطور که در شخصیت اصلی فیلم یک سادگی می بینیم در خود وی نیز همین ویژگیها وجود دارد. فرصتی شود حتما این کار می کنم اما قابل پیش بینی نیست. اگر شرایطی پیش بیاید حتما این کار می کنم.
- خود جشنواره کن برای من جذاب نبود بلکه وجه انسانی آن برایمان جلوه کرد. همه به نوعی درگیر سینما هستند و آن را دوست دارند. برخی ظاهر آن برایشان جذاب است و برخی دیگر وارد باطن سینما شده ولی ظاهر را هم می بینند. البته این ظاهر و باطن خیلی با هم متفاوت است. احساس کردم در آن زرق و برق و دنیای اشرافی گری مدلها و ...در جشنواره کن ممکن است انسانی قرار بگیرد که کاملا متضاد آنها است؛ به لحاظ موقعیت و حتی شرایط مالی. اما همین فرد دغدغه سینما را دارد حال باید دید در این شرایط چه اتفاقی ممکن است رخ دهد و لحظاتی خلق شود. این برای من به عنوان یک ایده فیلم کوتاه مطرح بود که برای عطاران تعریف کردم.
* پس ایده را رفاقتی با وی در میان گذاشتید نه به عنوان یک پیشنهاد فیلمسازی.
- نه اتفاقا کاملا به عنوان همکاری در یک پروژه به عنوان کارگردان با وی مطرح کردم. از طرفی به روحیات وی آشنا بودم و می دانستیم چه دغدغه ای در فیلمسازی دارد. من در فیلم «تیغ زن» عکاس بودم و وی به عنوان بازیگر حضور داشت. می دانستم که قطعا حضور وی برای چنین ایده ای تاثیرگذار است. چون ایده فقط در همین چند خط بود و نیاز داشت فیلمسازی وارد ساخت آن شود که به ایده شکل دهد. چون بخشی از کار هم مستند بود و به هچی وجه چنین صحنههایی را نمیتوانستیم از قبل طراحی کنیم. این کار نیاز به یک ذهن خلاق داشت که هم بداهه را خوب بشناسد و هم به واقعیت جاری در زندگی خوب اشراف داشته باشد. به همین دلیل به سراغ وی رفتم. اگر رضا عطاران این ایده را نمی پذیرفت، قطعا «رد کارپت» ساخته نمی شود.

* فکر میکنم سفر به جشنواره کن در سال 2013 برای عطاران برای اولین بار اتفاق افتاد. پس با این حساب شما با کارگردانی کار کردید که خیلی ذهنیت خاصی از فضا و اتمسفر این جشنواره و حاشیههای آن نداشت و به یکباره او را وارد این فضا کردید تا فیلم را کارگردانی کند.
- نه اینگونه نبود. درست است که وی قبلا چنین سفری نداشته است اما ما باید این موضوع را هم در نظر می گرفتیم که این جشنواره در چندین روز برگزار می شد و ما باید از تمام این زمان استفاده می کردیم. قطعا چنین موضوعی که شما عنوان می کنید بدون داشتن فضا و اتمسفر از قبل امکان پذیر نبود. من بعد از مطرح کردن طرح دوباره در سال 2012 یک سفر به کن داشتم. در آن زمان شرایط تولید را فراهم کردم و چیدمان را در نظر گرفتم. تمام لوکیشنها، ورود و خروج به کاخ جشنواره، فرش قرمز، حضور بازیگران و چهره ها و... را عکاسی و فیلمبرداری کردم. من ذهنیت تصویری وی را از این طریق ساختم. پس از این سفر تقریبا با هم مدام در جلسه بودیم و صحبت می کردیم. در این جلسات بود که احساس کردم عطاران درگیر شده است. در مراحل بعد بیشتر من شنونده بودم چون او کاملا به فضایی که می خواستیم رسید.
* به هر حال شما باید این موضوع را در نظر می گرفتید که عطاران تا کنون در چنین جشنواره ای حضور نداشته و ممکن است درگیر زرق و برق و ظاهر ماجرا شود و شما را از خط داستانی که مدنظرتان بود دور کند.
- در این بخش مهم است که شما قرار است با چه کسی کار کنید. من ایمان داشتم عطاران در این زمینه موفق می شود چون به نوع نگاهش به آدمها و جامعه کاملا واقف بودم. می دانستم نگاه وی کلاسه شده نیست و تلاش می کند به داخل و بطن زندگی آدمها ورود کند تا زندگی را به تصویر بکشد. به همین دلیل خیالم راحت بود. من فقط در یک بخش کار دلهره داشتم. از ابتدا فکر می کردم که ما باید با یک فیلمنامه کامل به این سفر برویم و بعد بر اساس آن کار را جلو ببریم اما بعدها متوجه شدم که این فکر من کاملا اشتباه بوده است. در جشنواره کن متوجه شدم که نوع فیلمسازی و نگاه عطاران به اینگونه کارها نمی تواند کلاسه شده و با چیدمان کامل باشد. «ردکارپت» فیلم پروداکشن نیست که همه اجزا آن از قبل چیده شده باشد. اگر هر اتفاق دیگری به غیر از این فضاسازی که ما در این کار داشتیم رخ می داد همه چیز به هم می خورد. نوع کار ما در این پروژه کاملا متفاوت بود.
* در بخش هایی از فیلم می بینیم که عطاران به عنوان بازیگر با چهره های سرشناسی از سینمای دنیا همچون جیم جارموش دیالوگ برقرار می کند. این صحنه ها چگونه شکل گرفت؟
- من از قبل برنامه ریزی می کردم و بر اساس جدول نمایش فیلم ها می دانستیم که قرار است هر روز چه فیلمهایی به نمایش در آید و چه اتفاقی بیفتد یا فرش قرمز کدام فیلم است و قرار است چه کسانی بیایند. از قبل به تمام این موضوعها فکر می کردیم. البته مواردی هم داشتیم که عطاران شب که راشها را می دید بر اساس آنها متن می نوشت. فیلمسازی عطاران در این فیلم یک نوع خلاقیت لحظه ای است. مانند عکاسی که در لحظه اتفاق می افتد.

* از همان ابتدا به حضور رضا عطاران به عنوان بازیگر هم فکر کرده بودید؟
- من خودم دوست داشتم وی حتما بازی کند. اتفاقا عطاران پیشنهاد داد که من کارگردانی کنم و او بازی کند، اما من نمی خواستم به سمت کارگردانی بروم. کاراکتر اصلی فیلم به شدت به رضا عطاران نزدیک بود. کارگردانی و بازیگری عطاران در این فیلم یک وزنه ای است که اگر یکی از آنها را بر می داشتیم قطعا اتفاقی که الان در فیلم افتاده است، رخ نمی داد و تمام چیدمان بهم می خورد.
* با عطاران چی؟
- من واقعا کار کردن با وی را دوست دارم. وی انسان بسیار شریفی است. همانطور که در شخصیت اصلی فیلم یک سادگی می بینیم در خود وی نیز همین ویژگیها وجود دارد. فرصتی شود حتما این کار می کنم اما قابل پیش بینی نیست. اگر شرایطی پیش بیاید حتما این کار می کنم.
+ نوشته شده در شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:43 توسط سعید غفاری فارسانی
|